( ای که از یاس تنت خوبتر از نسترنی )
ای که از یاس تنت خوبتر از نسترنی
باغی از لاله و گل خرمنی از یاسمنی
به چه مانند کنم عطر دل انگیز تو را
که تو مجموع همه غالیه های زمنی
جوهریِ دل من طامع آن لحظه که تو
زلف زرین همه بر شانه سیمین فکنی
از سرِ کُشته خود این همه آسان مگذر
نیمه جانی به تنم هست که آتش بزنی
من حسرت زده را بهره ز وصل تو بس است
که شبی خواب ببینم تو در آغوش منی
بجز از مهر تو در خاطر ما نیست که نیست
نازنینا دل ما را به خطا میشکنی
بگذر ای باد از او تا که چو یعقوب مرا
دیده روشن شود از بوی خوش پیرهنی
چه شد ای یوسف سرمست ز سلطانی مصر
که نه یاد پدر پیر ، نه یاد وطنی
حسرتم میکشد آن روز که اشعار "جواد "
تو بخوانی و ندانی که تو منظور منی
جواد توکلی
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۶ ساعت 15:9 توسط
|
