( تا نگاهش میکنم با یک نگاهم میکُشد )
تا نگاهش میکنم با یک نگاهم میکُشد
چون بگویم دوستان چشمی سیاهم میکشد
جوشنی دارم به دست از زهد و پرهیز و ورع
تا بپوشانم به تن با یک نگاهم میکشد
آفتاب طلعتش را تا ببینم ناگهان
چون چراغ نیمه شب وقت پگاهم میکشد
"ای مسلمانان به فریادم به فریادم رسید "
آن ستمگر بی گناهم بی گناهم میکشد
من که صدها بادیه با سر دویدم عاشقان
اشتیاق وصل او پایان راهم میکشد
با زنخدانش مرا عهدی رقم زد کآسمان
رستم دستانم و در قعر چاهم میکشد
یک شب آخر کنج تنهایی ز دلتنگی "جواد"
در هوای ماه رویی روی ماهم میکشد
جواد توکلی
