نقدی بر کتاب شاید که تو باشی به قلم نویسنده و پژوهشگر نائینی، ناصر طالبی نژاد

هرگونه آفرینش هنری، علاوه بر دانش مرتبط با آن، وابستگی مطلقی نیز به استعداد ذاتی خالق آن دارد؛ بهعبارتدیگر در خصوص شعر اگر کسی واقعاً چیزی برای گفتن دارد، صرف ردیف کردن واژه و قافیه و رعایت عروض نیست و قریحه و طبع (استعداد ذاتی) نیز لازمه اصلی آن است. البته که هیچ استعدادی هم بدون ممارست و آزمونوخطاهای طاقتفرسا به بار نخواهد نشست و سرچشمهاش جوشان نخواهد شد. شاعر و واژهها، محتاج یک بده بستان دائمی هستند؛ به عبارتی هر آفرینندهی هنری لزوماً به ابزار کار خودش وابسته است. ازاینروست که اگر اثر هنری توسط مخاطب خوب درک شود، باید بپذیریم که خوب هم بیانشده است.
نقد کلی و تلگرامی مجموعه شعر (شاید که تو باشی) صرفاً باهدف معرفی این کتاب است؛ مجموعهای روان که حاصل کار (جواد توکلی محمدی) شاعر خوش استعداد همولایتی است. شکی نیست هنرمند واقعی از هرگونه سخن سالوسانه و یا غیرمنصفانه رنجیده خواهد شد و این در مورد (توکلی) نیز حتماً صدق میکند. نگارنده نیز چنین قصدی ندارم. بدیهی است در نقدی سختگیرانه متوجه میشویم هنوز پختگی لازم در سرودهها به وجود نیامده و یا چکشکاری لازم روی ابیات صورت نگرفته و یا حتی ویراستاری خوبی ندارد و یا از دغدغههای اجتماعی زمان خودش تهی است. چه کسی است نداند شاعری که علوم ادبی را خواه به معنای سنتی، خواه به معنای امروزی نداند، از جهت خودآگاهی هنری و حتی فنی رشد نخواهد کرد و ایبسا در اوج استعداد ذاتی هم تبدیل به هنرمندی (شاعر) فراموششده و یا دولتی شود؛ اما به یاد داشته باشیم رسیدن به این خودآگاهی که اوج توانایی یک هنرمند است در پلههای اول بهسادگی میسر نیست. پس با متر و معیار نقد بر یک اثر از شاعری صاحب سبک و ادیبی بزرگ، اثر پیشگفته را نمیتوان و نباید داوری کرد؛ اما در اندازههای واقعگرایانه شاعر بهخوبی از پسکار برآمده و زبان و بیان شعری و اندیشه روشن را، دو محور اساسی مجموعه عاشقانه – عارفانه (شاید که تو باشی) خویش قرار داده است و گاه حتی مفاهیم را تا مرز شگفتآوری بارور ساخته است. “موی سر کردی سفید ای بینوا آمادهباش – بر سر ویرانه تن برف سنگین آمده “البته که ازاینپس سختکوشی و خویشتنکاوی راه پیشرفت این شاعر جوان خواهد بود و حسب اینکه شعرای بزرگ ما ادبای بزرگی نیز بودهاند، آموختن دائمی نیز سازوکار اصلی شاعر خواهد بود. بیتابی شاعر جوان در بیان (عاشقانه عارفانهاش) به شکل وجدآوری در بعضی از ابیات خودنمایی میکند و چه خوب در مقدمه کتاب “وقتیکه مرا هیچکسی تاب نیاورد – شعر آمد و در چند غزل مختصرم کرد” را آورده است. همچنین شاعر توانسته اجزای سهگانهی هنر یعنی: آفرینش بدیع، مضمون و شکل یا فن سخن را تا حد ممکن هماهنگ کند.”گر زنم چنگی به زلفش میزند چنگی به دل – ور نه چنگی ساز تو بی تار زلفش ساز نیست” البته انتخاب سبک کهن غزل شمشیری دوسویه است و امیدوارم انتخابی آگاهانه باشد. در شعر جدید شاعر اندیشه خود را در ظرف زبان عصر خود میریزد و شاید کمی سهلتر مقصودش را به مخاطب انتقال میدهد، اما شعر کهن یعنی عبور و یا ماندن در دایره وسیع شعرای نامدار که اگر نگویم ناممکن، کاری است بس طاقتفرسا؛ و این بدان معنی است که شاعر درعینحال که باید نواندیش باشد، نیاز دارد دائم مراقب سبک و گونه اثر هم باشد تا تعابیر، کنایات، صور و استعارات و تشبیهات شاعر که تاروپود زبان شعری اوست در هم نریزد.” چه خوب شد که به دستم جواد واعظ شهر – چو دید شیشه می دست ازسرم برداشت” نوآوری و خلاقیت بیتردید در وجود مخاطب رسوب میکند، همچنان که مضمون شعر، فن، ترکیب، نوع و موضوع شعر نیز رسالت و پیام شاعر را روشن میکند و نقش اجتماعی آن را قوت میبخشد و خالق شعر را در ذهن مخاطب ماندگار میسازد.”بس که با عشق تو آمیخت به هم جان و تنم – ماندهام این تن رنجور تویی یا که منم”به نظر میرسد شاعر همولایتی ما آگاهانه بر بسیاری از اصول فائق آمده و در حد بضاعت، چفتوبستهای آغازین کارش را بهدرستی استوار کرده است. درهرصورت، نگارنده این ورود به هنگام و هنرمندانه را به فال نیک میگیرم و امیدوارم (توکلی) این راه سخت و نه صعب را با همه مصائب و مشکلات دنیویاش، همچنان بیتاب و مجدانه پیش گیرد و بپاید.
ناصر طالبی نژاد
25/فروردین /1396
