ساقیا دور جهان بر سر آب است هنوز
باده پیش آر که این کار صواب است هنوز

گریه تا باز نشاند مگرم آتش دل
سینه‌ام معرکه‌ی آتش و آب است هنوز

وای از این شهر دورنگی که در این دور غلط
اشک گل گرمی بازار گلاب است هنوز

پیرم و شرط ادب نیست جوانی نکنم
چشم معشوقه پر از باده ناب است هنوز 

به وفای تو که این عاشق افتاده ز پا
تا دم بازپسین در تب و تاب است هنوز 

ای رفیقان ز زبان کهن عیبم مکنید
در سرم نشئه ی آن کهنه شراب است هنوز

جواد توکلی